خب رسیدیم به فیلم «جنت پلنت» (Janet Planet). راستش رو بخوای، اسمش یه کم گولزنک به نظر میاد، آدم فکر میکنه شاید یه فیلم فضایی تخیلی باشه، ولی نه! این فیلم خیلی صمیمیتر و زمینیتر از این حرفاست، درست مثل اسم فارسیش که میشه «سیارهی جنت» – جنت هم که خب یه اسم زنونه خودمونیه.
داستان فیلم تو سال ۱۹۹۱ میلادی تو منطقه غربی ماساچوست آمریکا میگذره. یه دختر یازده ساله داریم به اسم لیسی که با مامانش جنت زندگی میکنه. جنت خانم یه متخصص طب سوزنیه، از اون آدمهای هیپیطور که خیلی با دخترش صمیمیه. فیلم از اردوگاه تابستونی لیسی شروع میشه، جایی که یه شب لیسی به مامانش زنگ میزنه و خیلی رک و راست میگه اگه نیای دنبالم خودمو میکشم! البته زود پشیمون میشه، انگار فقط خواسته یه کم درام به زندگی بده.
بعد جنت رو میبینیم که با یه مرد میانسال کمحرف به اسم وین قرار میذاره. وین یکم رفتارهای عجیب غریب داره و دائم سردرد میگرنی میگیره. لیسی با دختر وین، سکویا، دوست میشه ولی از خود وین خوشش نمیاد. یه جا لیسی انقدر وین رو اذیت میکنه وقتی سردرد داره که وین دنبالش میکنه که بگیرتش! بعدش جنت از لیسی میپرسه چیکار کنه، لیسی هم میگه خب باهاش بهم بزن دیگه مامان!
جنت هم انگار حرف دخترش براش خیلی مهمه، کات میکنه با وین و بعد با لیسی میرن تئاتر. اونجا با یه گروه تئاتری آشنا میشن که رهبر کاریزماتیکی دارن به اسم اوی که انگار یه جورایی مرشد معنوی هم هست و با گروهش تو یه کمون زندگی میکنه. جنت اونجا یه دوست قدیمیشو به اسم رجینا میبینه که بازیگر همون گروهه. رجینا یهویی از کمون میزنه بیرون و میاد خونه جنت زندگی کنه. لیسی با رجینا خیلی زودتر از وین دوست میشه، انگار آدم راحتتریه. ولی کم کم بین جنت و رجینا سر پول اجاره و یه سری اشتباهات گذشته جنت، بحث و تنش پیش میاد. آخرش اوی، رهبر گروه تئاتر، میاد دنبال رجینا و میبرتش به کمون. یه مدت بعد هم خودش با جنت وارد رابطه میشه.
یه روز لیسی که میره کلاس ششم، سردرد میگیره. جنت با اینکه خیلی اهل دارو و آنتی بیوتیک نیست، برای خاطر لیسی میره داروخونه و آنتی بیوتیک میگیره و بعدش میره با اوی قرار. میرن پیکنیک و اوی براش شعر میخونه، ولی وسط شعر یهو غیب میشه و جنت تنها برمیگرده خونه.
لیسی خوب میشه و میره مدرسه راهنمایی. تو پاییز جنت لیسی رو میبره یه جور مراسم رقص محلی، لیسی اونجا یه پسره ازش دعوت به رقص میکنه ولی اون قبول نمیکنه و از دور نگاه میکنه و انگار خیلی ناراحته.
فیلم یه جورایی خیلی آروم و بیسروصدا جلو میره. درام خیلی غلیظی نداره، بیشتر تمرکزش روی همین رابطه بین مادر و دختره و آدمهای مختلفی که تو زندگیشون میان و میرن. بازی جولیان نیکلسون که نقش جنت رو بازی میکنه و زوئی زیگلر که نقش لیسی رو داره، خیلی تعریف شده. انگار نقطه قوت اصلی فیلم هم همین بازیها و همین حس صمیمیت و واقعی بودن رابطهشون باشه.
انتقادها به فیلم هم اکثرا مثبت بوده. تو سایتهای معتبر نقد فیلم مثل راتن تومیتوز و متاکریتیک امتیازهای خیلی خوبی گرفته. منتقدها بیشتر از همه از بازی بازیگرها و فضاسازی فیلم خوششون اومدهاند. میگن فیلم خیلی خوب تونسته یه تصویر واقعی و ظریف از رابطه مادر و دختری رو نشون بده.
به نظرم اگه دنبال یه فیلم آروم و خوشساخت با بازیهای خوب و یه داستان صمیمی میگردی، «جنت پلنت» میتونه انتخاب خوبی باشه. البته اگه فیلمهای پرهیجان و اکشن دوست داری، شاید این فیلم خیلی به سلیقهت نخوره، چون ریتمش کنده و بیشتر روی احساسات و روابط آدمها تمرکز داره. ولی اگه اهل سینمای مستقل و داستانهای شخصیتمحور باشی، احتمالا ازش خوشت میاد.